توهم تهدید

ساخت وبلاگ

امام خمینی 50سال پیش گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. ولی افراد درجه دو، همیشه می گویند: امریکا هر غلطی خواست می کند! و این امر سایه جنگ را، بر سر مردم نگه می دارد. و به بهانه آن، همه کار می کنند. از جمله تورم و جنگ روانی. یعنی جنگ روانی و تورم، برای همین است. چون مردم از جنگ می ترسند، و می گویند ممکن است کشته شوند، یا قحطی شود. لذا به بازار هجوم می اورند. باید دانست که اگر تهدید از سوی دشمن باشد، هیچ تاثیری ندارد بلکه پذیرفتن این تهدید، باعث از بین رفتن: سرمایه اجتماعی می شود. اینکه فرماندهان هم قبول کنند که: دائما در حال تهدید شدن هستند. یک نمونه، از بین بردن داعش، توسط سردار شهید قاسم سلیمانی را ببینید: وی گفته بود که نگذارید: آب در دل مردم تکان بخورد: و این وظیفه ما است، که داعش را دفع کنیم.  حتی جان خود را بر سر همین پیمان گذاشت. و برای اینکه مردم احساس تهدید نکنند، به ترامپ گفت: حریفت منم نه دیگران. این یعنی سایه جنگ و تهدید را از سر مردم برداشتن. ولی جانشنیان او با هر تق و توقی، حتی از سخن یک مقام نا آگاه، فوری می گویند: ما را تهدید نکنید. و این روش از زمان محسن رضایی اجرا شده است. تا مقام های ازدست رفته را پس بگیرد. یعنی او پس از معزول شدن، همیشه می گفت: ما اطلاعات محرمانه داریم که: آمریکا می خواهد به ایران حمله کند. البته سوء نیت نداشت زیرا می خواست بگوید: مرا به فرماندهی سپاه برگردانید! لذا دائم اطلاعات محرمانه، و سری و غیره تولید می کرد. تا آرامش سخنان امام خمینی را، از ذهن ها پاک کند. امام خمینی با اتکال به کمک های خداوندی، و حضرت صاحب الزمان همیشه می فرمود: آمریکا از شوروی بدتر، و انگلیس از هر دو پلیدتر. ویا می فرمود: ما آمریکا را زیر ژا می گذاریم، رابطه با آمریکا را می خواهیم چه کنیم؟ یعنی انها را بقدری تحقیر می کرد، که به مردم ثابت شود: واقعا هیچ غلطی نمی توانند بکنند. و مردم با خیال راحت زندگی کنند. اما هاشمی و محسن رضایی برای حفظ قدرت خود، مردم را همیشه در ترس و نگرانی نگه می داشتند. مثلا می گفتند: ما باید با تمام جهان(یعنی آمریکا ) تعامل کنیم. چون اگر تعامل نکنیم، آنها قدرت دارند! زور دارند و پول دارند:  و ما حریف انها نمی شویم! و این نشان می داد که حتی عقل سلیم هم نداشتند. و یا سخنان امام را نمی فهمیدند. و یا می فهمیدند: ولی ان را تحریف می کردند. مثلا امام می فرمود: این جنگ(تحمیلی) مثل این می ماند که: یک دیوانه ای زده شیشه اتاق شما را شکسته! یا حتی می فرمود: جنگ نعمت است. ولی آنها با صدام مکاتبه می کردند! به و التماس می کردند که صلح کند. همه اینها بخاطر حفظ موقعیت خودشان بود. لذا وقتی مردم به حرف انها گوش نمی دادند، عصبانی می شدند و رهبری را زیر سوال می بردند که: مثلا ما می خواهیم مذاکره کنیم، ولی نمی گذارند. حالا هم، اگر تهدید هست (که نیست) فقط باید بین سازمان های: اطلاعاتی و نظامی مطرح شود. و بین مردم چیزی جز امپراتوری: و تمدن بزرگ اسلامی مطرح نشود. وقتی این موضوع را حتی با رحیم صفوی، در میان گذاشتیم! ایشان گفت: خیر! موقعی می توانیم امپراتوری اعلام کنیم، که مشکلات مردم حل شود. اتفاقا اگر این موضوع را مطرح کنیم، به حل مشکلات مردم کمک می کنیم. چرا که مردم از ترس تهدید و جنگ، دیگر به بازار ها هجوم نمی برند. قحطی و بیکاری مصنوعی ایجاد نمی شود. و قناعت جای حرص و طمع را می گیرد. مردم می گویند: سال دیگر خود رو بیشتر تولید می شود، آن موقع می خریم. نه اینکه بگویند: الان  نخریم، فردا گرانتر می شود. این امر، غیر از دلایل روانی ، دلایل علمی هم دارد: وقتی دشمن تمام قدرت خود را در جنگ تحمیلی به کار گرفت، یا در دوران انقلاب همه پشتیبان شاه بودند! و شکست خوردند، یعنی فاز نظامی انها بسته شد. به همین دلیل به جنگ اقتصادی روی می آورند. زنده کردن فاز نظامی، یعنی دوباره به دشمن، میدان دادن و او را در: ترمیم گذشته تشویق کردن است. اکنون که حتی فاز اقتصادی دشمن هم بسته شده.

مدیریت عاشورایی...
ما را در سایت مدیریت عاشورایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7mahini6 بازدید : 26 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1402 ساعت: 16:35